برای صد و شصت و پنجمین بار ، پیشامد ها رو تصور میکنم و رفتارام رو مرور میکنم
فرشته تو از این اتفاق خیلی خوشحالی .نذار خوشحالی با چهارتا کلمه ی رو هوا خراب بشه .
از ته دلت چندوقت بخاطرش ذوق و شوق و شور و شعف!! داری .
احتمالا از دونفر یکم حرف بی ربط و زخم زبون میشنوی و M و m باز با مثل این چندوقت یکم زیاد نگاهت میکنن که فاز هیچ کدومشونو درک نمیکنی تو تا آخر ، خیلی مودب و باوقار و محترم با همه رفتار کن.
روحیتو شاد نگه دار و بیشتر پیش بچه ها (R , MS,K) باش و مثل همیشه شادشون کن.
اعتماد به نفست الان خوبه ولی سعی کن تو اون چندساعت هم همینطور حفظش کنی
خودِخودت باش .
قرار نیست بخاطر چندتا حرف و حدیث بادآورده یا تغییر بقیه ، تو هم راهتو عوض کنی.
این قانون هات هم یادت باشه :
کمک بی منت به کسی که نیاز داره ؛بدون توجه به اینکه کی بوده و هست
حفظ مهربونی ذاتی و احترام دربرابر همه
دفاع از حقت اونجایی که لازم میدونی
توکل بر خدا
الان هم بار آخرت باشه که به جریان فردا فکر میکنی ×_×
از الان بهت بگم غم و اشک و سنگینی و اینهابعداز تمام شدن مراسم نداریییییییم و دورشو پررررنگ خط بکش
فردا رو ببینم چه میکنی بهت اطمینان دارم قشنگم ؛ )
(خودِ درونم : بابا یکم بیشتر خودتو تحویل بگیر : | حالا نوشابه چه رنگی بدم خدمتت؟؟!
من:نه دیگه میدونی که من خیلی متواضعم ^_^ نوشابه هم ترجیحاً مشکی لدفاً ^_^ )
دست ِ من نیست
اگه انقدر دلم هواتو داره
اگه نمیتونه تنهات بذاره.
درباره این سایت